ليست كامل عوامل فيلم گردش روزگار (1347) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
۱۳۹۶/۰۴/۰۹
فيلم گردش روزگار (1347)
۱۳۹۶/۰۳/۳۱
فيلم گردباد زندگي (1347)
|
فيلم گرداب گناه (1347)
ليست كامل عوامل فيلم گرداب گناه (1347) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
خلاصه داستان : |
«بهروز» جوان ثروتمندي است كه در كافه هاي شهر به عياشي و قمار مي پردازد و اعتنايي به همسرش «پوري» و فرزندش «سعيد» ندارد. قمارخانه داري به نام «جمشيد» با تباني «مينا» ثروت او را در قمار مي برد. «بهروز»با پول هاي اندوخته ي پسرش و گردن بند همسرش در بازي قمار، پول هاي باخته اش را از «جمشيد» مي برد اما در موقع بازگشت به خانه پول ها را از او مي ربايند. «بهروز» كه از نظر سوء «جشميد» نسبت به همسرش باخبر شده با او درگير مي شود. «پوري» و فرزندش از شهر مي گريزند. «بهروز» فرزندش را نزد يك قهوه چي مي گذارد و خودش به عنوان كارگر بندر مشغول كار مي شود. «سعيد» بر اثر انفجار در معدن بينايي اش را از دست مي دهد. او بر حسب تصادف دوستش «خليل» را مي بيند و باخبر مي شود كه «جمشيد» به دست «مينا» كشته شده و همسرش «پوري» زنده است. «بهروز» و همسرش يكديگر را باز مي يابند و با فرزندشان زندگي جديدي را آغاز مي كنند. |
۱۳۹۶/۰۳/۱۸
فيلم كشتي نوح (1347)
ليست كامل عوامل فيلم كشتي نوح (1347) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
خلاصه داستان : |
كسي حاضر نيست با كشتي نوح به سفر دريايي برود. عبدالله با عده اي جوان سوار بر كشتي نوح به صيد مرواريد مي روند. او براي يكي از همراهانش تعريف مي كند كه سال ها پيش با يك كشتي به جزيره مرجان رفته و در آن جا با ليلا ازدواج كرده و مدتي بعد با بازگشت دوستانش، بدون آنكه خود بخواهد، همسرش را در جزيره تنها گذاشته و به زادگاهش بازگشته است. آن ها مقدار زيادي مرواريد صيد مي كنند، اما عده اي از جاشوها به سركردگي جاسم، عبدالله و دوستش اسدالله را غافل گير كرده و آن دو را با يك قايق كوچك در دريا رها مي كنند. عبدالله و اسدالله به جزيره ي مرجان مي رسند و در آن جا عبدالله همسر و پسرش ماشاءالله را مي يابد. شيخ جزيره كه مايل نيست به صيد مرواريد بپردازد ماشاءالله را بر ضد پدرش مي شوراند تا اين كه ليلا به پسرش واقعيت را بازگو مي كند و پدر و پسر در يك درگيري، شيخ و عواملش را تار و مار مي كنند و به زادگاهشان باز مي گردند. |
اشتراک در:
پستها (Atom)