خلاصه داستان : |
«حسن» و «علي» در دوستي پايدارند ولي وجود «اعظم» كه هر دو شيفته اش هستند باعث مي شود كه «قاسم» مرد شرور محله براي ايجاد نفاق بين آن دو بكوشد و پس از ماجراهايي، سرانجام حسن در راه اثبات دوستي اش با علي طي حادثه اي به شدت زخمي مي شود و در آغوش بهترين دوستش ديده فرو مي بندد و اعظم را به او مي سپارد. |