۱۳۹۴/۰۴/۰۳

فيلم موميائی (1345)



ليست كامل عوامل فيلم موميايي (1345)
گروه كارگرداني
۱- حميد مجتهدي....كارگردان
۲- حميد پورافضل....دستيار كارگردان
۳- منوچهر طوسي....دستيار كارگردان
 
گروه فيلمنامه
۱- منوچهر مطيعي....نويسنده
۲- هوشنگ مرادي....مشاور فيلمنامه
 
گروه بازيگران
۱- آذر حكمت شعار....مارگارت
۲- كامي كسروي....خسرو
۳- رفيع حالتي....پروفسور باستان شناس
۴- اكبر خواجوي.... 
۵- ازهدي.... 
۶- علي آزاد....عبدالله
۷- داريوش اسدزاده....هارون
۸- منوچهر طوسي.... 
 
گروه تهيه و توليد
۱- جمال مجتهدي....تهيه كننده
 
گروه فيلمبرداري
۱- حميد مجتهدي....فيلمبردار
۲- ادوارد امير....دستيار فيلمبردار
۳- نجيبي....دستيار فيلمبردار
۴- علي كاشلي....دستيار فيلمبردار
 
گروه تدوين
۱- حميد مجتهدي....تدوين
 
گروه صحنه و لباس
۱- ولي اله خاكدان....دكور
 
گروه موسيقي
۱- روبيك منصوري....آهنگساز
 
گروه صدا
۱- حسن مصيبي....صدابردار
۲- روبيك منصوري....ميكس
۳- هوشنگ مرادي....سرپرست گويندگان
۴- روبيك منصوري....افكت
 
گروه چهره پردازي
۱- بيژن محتشم....چهره پرداز
 
گروه لابراتوار
۱- حسن اميني....لابراتوار
۲- محمود مهدي زاده....برش نگاتيو
۳- محمود مهدي زاده....چاپ
۴- عباس مظاهري....تيتراژ


خلاصه داستان :
يك پروفسور باستان شناس اهل آلمان در جريان كاوش هاي خود در شوش جسد موميايي شده اي را مي يابد. موميايي فاقد دست است، و دست او در صندوقچه ي ديگري است. پروفسور با همكاري خسرو و راننده اش عبدالله جسد موميايي را به خانه اش منتقل مي كند تا پس از بررسي هاي لازم به موزه بسپارند. مارگارت، دختر پروفسور، از وجود موميايي درخانه بيم دارد. عتيقه فروشي به نام هارون، كه از خسرو طلبكار است، درصدد تصاحب موميايي است، اما پروفسور درخواست هارون را براي خريدن موميايي رد مي كند. شبي كه جهبه ي محتوي دست موميايي در كنار پروفسور است موميايي به اتاق پروفسور مي رود و پروفسور با ديدن او جان مي دهد. پس از مدتي عبدالله نيز توسط موميايي كشته مي شود، و پليس، كه به خسرو مظنون است، درمي يابد كه قبل از هر قتل دست موميايي كنار مقتول بوده است، اما پس از قتل دست در تابوت ديده مي شود. شبي كه دست موميايي در اتاق مارگارت است خسرو با خواندن خطوط روي تابوت متوجه مي شود كه جسد محتوي مقدار زيادي جواهر است كه در صورت قرار گرفتن دست جدا شده به بدن موميايي متلاشي مي شود و جواهرهاي درون آن بيرون مي ريزد. نيمه شب موميايي به طرف مارگارت مي رود و او با ديدن موميايي از هوش مي رود. خسرو و پليس سر مي رسند و موميايي را، كه همان هارون است، با گلوله از پا درمي آورند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر