۱۳۹۷/۰۶/۲۶

فيلم حسن كچل (1349)
































































































Hasan Kachal
Hasan the Bald 1970 
ليست كامل عوامل فيلم حسن كچل (1349)
گروه كارگرداني
۱- علي حاتمي....كارگردان
گروه فيلمنامه
۱- علي حاتمي....نويسنده
گروه بازيگران
۱- پرويز صياد....حسن كچل
۲- كتايون....چل گيس
۳- صادق بهرامي....
۴- حميده خيرآبادي....مادر حسن كچل
۵- حسن خياط باشي....شاعر
۶- يداله شيراندامي....پهلوان
۷- سيروس ابراهيم زاده....
۸- حسن رضياني....
۹- ثريا بهشتي....
۱۰- منوچهر احمدي....
۱۱- عباس معيري....
گروه تهيه و توليد
۱- علي عباسي....تهيه كننده
گروه فيلمبرداري
۱- نصرت الله كني....فيلمبردار
۲- محمد مجيدي....گروه فيلمبرداري
۳- نريمان پيرام....دستيار فيلمبردار
۴- امير نادري....عكس
گروه صحنه و لباس
۱- فرشته شفايي....طراح لباس
۲- حسن پاك نژاد....دكور
گروه موسيقي
۱- واروژان....آهنگساز
۲- بابك بيات....آهنگساز
۳- محمد گرجي....ضبط موسيقي
۴- پرويز اتابكي....تنظيم موسيقي
۵- اسفنديار منفردزاده....تنظيم موسيقي
۶- علي حاتمي....شعر
۷- كوروس سرهنگ زاده....خواننده
گروه صدا
۱- حسين بديهي....صدابردار
۲- ميرزا گودرزي....صدابردار
۳- روبيك منصوري....ميكس
۴- منوچهر اسماعيلي....سرپرست گويندگان
۵- روبيك منصوري....افكت
گروه چهره پردازي
۱- ايرج صفدري....چهره پرداز
گروه تداركات
۱- علي اكبري....تداركات
۲- علي پروانه....تداركات


خلاصه داستان :
حسن كچل به دليل تنبلي و براي تجربه اندوزي، توسط مادرش از خانه رانده مي شود. او در سفرش به باغ پردرخت و مرموزي مي رسد و با چل گيس آشنا مي شود. به او دل مي بندد و تصميم به شكستن طلسم ديو مي گيرد. جني كه همزاد حسن است، به او مي گويد فقط در مقابل شش آرزو و از دست دادن عمر است كه طلسم ديو شكسته مي شود. حسن كچل تصميم مي گيرد شاعر شود؛ اما وقتي شاعري را مي بيند كه با گفتن شعر براي كالاهاي تجاري، خود به تاجري تبديل شده، از شاعر شدن منصرف مي شود و آرزو مي كند دوستي داشته باشد تا با او درددل كند؛ اما دوستي كه يكرنگ باشد، نمي يابد. تصميم مي گيرد پهلوان شود، اما وقتي پهلواني را در گود زورخانه مي بيند كه فقط در فكر مسابقه است، از پهلوان شدن هم منصرف مي شود و سراغ چل گيس مي رود تا از او چاره اي بخواهد. چل گيس مي گويد كه براي نجاتش، حسن بايد شيشه عمر ديو را بشكند تا آزاد شود. حسن حاضر مي شود جانش را به همزاد بدهد تا شيشه عمر ديو را بشكند تا آزاد شود و همزاد مي پذيرد. حسن كچل با شكستن شيشه عمر ديو او را به ميش تبديل مي كند و چل گيس آزاد مي شود. اما همزاد، راضي نمي شود جان حسن كچل را بگيرد و با گفتن «بسم الله» غيب مي شود. حسن كچل و چل گيس زندگي تازه اي را شروع مي كنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر