خلاصه داستان : |
مهدي، حسابدار يك شركت مقاطعه كاري، دلبسته ي لعبت، آوازه خوان يك كافه، است. لعبت كه با جوان حيله گري به نام حميد دوست است براي سركيسه كردن مهدي نقشه مي كشد. وقتي مهدي و علي چكي به مبلغ هفتصد و پنجاه هزار تومان را نقد كرده اند، تقي، كه سابقاً دوست و همكلاس مهدي بوده، پول ها را مي ربايد. مهدي مشخصات تقي را به لعبت مي دهد و لعبت با همكاري حميد تقي را به لعبت مي دهد و لعبت با همكاري حميد تقي را از پا درمي آورد و لعبت مهدي را به عنوان قاتل تحويل پليس مي دهد. لعبت حميد را نيز از پا درمي آورد، و خود توسط مهدي كه با پليس همكاري مي كند و از زندان آزاد شده به دام مي افتد. |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر