خلاصه داستان : |
كارخانه داري به نام محمود وقتي به خانه اش مي رود جسد دخترش را در حوض آب مي بيند و از اتاق صداي همسرش عاطفه، و هوشنگ را مي شنود كه نقشه ي قتل او را مي كشند. محمود با هوشنگ گلاويز مي شود و او را از پادرمي آورد و همسرش با اسلحه او را تهديد مي كند، اما با ديدن جسد دخترش تصميم مي گيرد خود را بكشد كه محمود مانع او مي شود، اما ناغافل گلوله اي شليك و زن كشته مي شود. محمود از ترس اين كه هر سه قتل به او نسبت داده شود مي گريزد و در جاده با مهندسي به نام محسن كه با همسرش منيژه و دخترش پري همسفر است همراه مي شود. شاگرد راننده اي كه به رفتار محمود شك كرده موضوع را به پاسگاه ژاندارمري اطلاع مي دهد. ژاندارم ها مسافران را تا نزديك خانه ي مهندس تعقيب مي كنند، اما محمود پري را به گروگان مي گيرد و مي گريزد. در جاده اتومبيل دچار نقص فني مي شود و محمود نيز با دختر به كوه مي زند. ژاندارم ها و محسن و منيژه به تعقيب آن دو مي پردازند، و محمود با گلوله ي ژاندارمي زخمي مي شود. پري وقتي مادرش را مي بيند به طرف او مي دود و پايش مي لغزد و زمين مي خورد. اما قبل از آنكه به دره سقوط كند محمود او را نجات مي دهد و خود را تسليم مي كند. |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر